این رسانهها همزمان بازار شایعات را نیز در خصوص موضوع ایران داغ نگه داشتهاند. در این راستا به نظر میرسد چند پرونده کلیدی محور مذاکرات دو طرف بوده است که نشاندهنده پیچیدگیهای صحنه منطقهای و تداخل محاسبات سیاسی و امنیتی است. این دیدار در زمانی حساس انجام میشود و انتظار میرود نتایج آن اثرات گستردهای بر سیاستهای منطقهای و روابط دوجانبه داشته باشد. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر محسن جلیلوند تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. جلیلوند معتقد است: «من به صورت قطعی عنوان نمیکنم شکل چالشهای آینده نظامی است، اما احتمال تحریمها و فشارهای بیشتر دیپلماتیک وجود دارد. از مواضع مدیران جامعه و چهرههای سیاسی نیز میتوان متوجه شد که به احتمال زیاد فشارها بیشتر خواهد شد. اینکه از هم اکنون عنوان کنیم که جنگ قریبالوقوع است، اما به احتمال زیاد آمریکا و اسرائیل علیه ایران دست به حرکتهای جدیدی خواهند زد. ترامپ تلاش خواهد کرد با افزایش فشارها به ایران چالشهای جدیدی را به وجود بیاورد. البته این موضوع بستگی به این دارد ترامپ بتواند از دو مسأله اوکراین و ونزوئلا دست پر خارج شود. یکی از وجوه بارز فشارهای آمریکا به ایران را امروز میتوانیم در وضعیت بازار طلا و ارز مشاهده کنیم که باعث گرانیهای افسارگسیخته در کشور شده است. در همین روزهای اخیر نیز ارتش آمریکا کشتیهای ما را در اقیانوس متوقف کردهاند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*ارزیابی شما از دیدار نتانیاهو با ترامپ چیست؟ فکر میکنید خروجی این دیدار تنشها و درگیریهای بیشتر با ایران خواهد بود؟
واقعیت این است که هر بار که نتانیاهو به آمریکا میرود و با ترامپ دیدار میکند یک اتفاق رخ میدهد. من فکر میکنم نتانیاهو به دنبال این است که دوباره به ایران فشار وارد کند. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که برخی عنوان میکنند بین ترامپ و نتانیاهو اختلاف نظر است که به نظر من بیشتر بازی رسانهای است و وضعیت به این صورت نیست. آنچه در واقعیت وجود دارد این است که بین ترامپ و نتانیاهو هماهنگی کامل وجود دارد و در دیداری که انجام شد نیز به نظر میرسد استراتژیهای خود را مرور و بیشتر با هم هماهنگ کردهاند. ما نباید فریب بازی رسانهای اختلاف بین ترامپ و نتانیاهو را بخوریم. قبل از جنگ ۱۲ روزه نیز همین اتفاق افتاد و گفته شد که بین ترامپ و نتانیاهو اختلاف نظر وجود دارد، اما با هماهنگی هم جنگ با ایران را آغاز کردند. به نظر میرسد همه برنامهریزیها در تلآویو صورت میگیرد و پس از آن برنامهها را به نیویورک میبرند تا در آنجا تصمیمسازی شود. من فکر میکنم اگر ترامپ تا پایان سال جاری مسأله اوکراین و ونزوئلا را حل کند در سال جدید شمسی ایران را وارد چالش جدیدی خواهد کرد.
*این چالشها به معنای جنگی جدید است؟
من به صورت قطعی عنوان نمیکنم شکل چالشهای آینده نظامی است، اما احتمال تحریمها و فشارهای بیشتر دیپلماتیک وجود دارد. از مواضع مدیران جامعه و چهرههای سیاسی نیز میتوان متوجه شد که به احتمال زیاد فشارها بیشتر خواهد شد. اینکه از هماکنون عنوان کنیم که جنگ قریب الوقوع است چندان درست نیست، اما به احتمال زیاد آمریکا و اسرائیل علیه ایران دست به حرکتهای جدیدی خواهند زد. ترامپ تلاش خواهد کرد با افزایش فشارها به ایران چالشهای جدیدی را به وجود بیاورد. البته این موضوع بستگی به این دارد ترامپ بتواند از دو مسأله اوکراین و ونزوئلا دست پر خارج شود. یکی از وجوه بارز فشارهای آمریکا به ایران را امروز میتوانیم در وضعیت بازار طلا و ارز مشاهده کنیم که باعث گرانیهای افسارگسیخته در کشور شده است. در همین روزهای اخیر نیز ارتش آمریکا کشتیهای ما را در اقیانوس متوقف کردهاند.
*معادلات اقتصادی داخلی و رکوردشکنی مداوم قیمت ارز و طلا به چه میزان در تحولات آینده نقش خواهد داشت؟
وضعیت امروز اقتصاد ایران سناریویی بوده که آمریکا در گذشته طراحی کرده است. در واقع آمریکا به دنبال این بوده که با فشار اقتصادی ایران را به گوشه رینگ ببرد. در ماههای پایانی سال ما هم ماه رمضان را داریم و هم عید نوروز را. به صورت طبیعی نیز در ماه رمضان نیز همه چیز را باید دو برابر توزیع کرد. این در حالی است که دولت نیز باید حقوق و عیدی کارکنان خود را پرداخت کند که هزینههای دولت را افزایش میدهد. همه این اتفاقات به معنای فشار بیشتر روی بودجه کشور است که در نهایت در وضعیت معیشتی مردم بروز پیدا میکند. معادلات سیاسی و اقتصادی داخلی نیز در مدت سه ماه آینده زیاد تغییر نخواهد کرد. ما باید در مسیری حرکت کنیم که توازن نیروها بههم نخورد و وضعیت از کنترل خارج نشود. فکر نمیکنم در کوتاهمدت با تغییر و تحول جدی مواجه شویم و، چون عامل خارجی نقش تعیین کنندهتری در تغییر معادلات ایران دارد، تا زمانی که عامل خارجی وجود نداشته باشد معادلات به سرعت تغییر نخواهد کرد.
*عامل خارجی از چه روشی برای رسیدن به اهداف خود استفاده خواهد کرد؟
آمریکا به دنبال این است که همانند آنچه با یلتسین در شوروی رفتار کردند با ایران نیز رفتار کنند تا بتوانند امنیت خود و امنیت جهانی را حفظ کنند. آمریکا دنبال تغییر سیاستهای ایران است. این در حالی است که اسرائیل دنبال تغییر کلی در ساختارهای تصمیمگیری ایران است. اندیشکدههای آمریکایی معتقدند که آنچه در نهایت رخ خواهد داد، چیزی بین این دو رویکرد خواهد بود. اسرائیل به دنبال این است که اپوزیسیون خارج از کشور را علیه ایران فعال کند در حالی که آمریکا به دنبال این است که مدل یلستین در روسیه و دنگ شیائو پینگ در چین را عملیاتی کنند. هر دو این شخصیتها اپوزیسیون نظامهای سیاسی شوروی و چین بودند، اما در درون نظام سایسی تعریف میشدند. یلتسین رهبر حزب کمونیست روسیه بود و دنگ شیائوپینگ نیز معاون نخست وزی در حکومت مائو به شمار میرفت. آمریکا به دنبال تغییر رویکردهاست و در مقابل اسرائیل به دنبال تغییر ساختار است.
*فکر میکنید ایران اجازه چنین کاری خواهد داد؟
همین که سختگیریهای آمریکا علیه ایران افزایش پیدا کند زمینههای جنگ نیز افزایش پیدا خواهد کرد. به عنوان مثال اگر آمریکا بخواهد کشتیهای ایران را در عرصه بینالمللی بازرسی یا متوقف کند ایران چنین چیزی را تحمل نکرده و مقابله خواهد کرد و اجازه این کار را نخواهد داد و در آن صورت احتمال تقابل افزایش پیدا میکند. در چنین شرایطی نیز دو راه پیش روی ایران قرار دارد. نخست اینکه قدرت بازدارندگی خود را از موشکی به هستهای تغییر بدهد و یا اینکه دست به یک اقدام پیشگیرانه در حمله به اسرائیل بزند. این دو وضعیت در نهایت منجر به درگیری خواهد شد. در شرایط کنونی نشانههای خوبی نسبت به آینده در کشور وجود ندارد. این در حالی است که جمهوری اسلامی قصد داشته باشد با همین رویکرد در عرصه بینالمللی به سیاستهای خود ادامه بدهد. واقعیت این است که جمهوری اسلامی باید یک چرخش استراتژیک در عرصه بینالمللی داشته باشد تا بتواند از این بحرانها عبور کند که من فکر نمیکنم چنین ظرفیتی وجود داشته باشد. این چرخش استراتژیک به معنای این است که درگیری پارادایمی ایران و غرب و یا نظام سلطه پایان بپذیرد. این وضعیت در گذشته درباره چین وجود داشته و چین درگیری پارادایمی خود را با غرب کنار گذاشته است. در زمان مائو چین با دنیای غرب یک درگیری پارادایمی داشت، اما پس از مائو و در زمان دنگ شیائو پینگ این درگیری پارادایمی را کنار گذاشتند. در شوروی زمان استالین نیز همین وضعیت وجود داشت و زمانی که خروشچف روی کار آمد موضوع تنشزدایی و همزیستی مسالمتآمیز را مطرح کرد. در نهایت چینیها به هدف خود رسیدند، اما شوروی نتوانست و فروپاشید. جمهوری اسلامی نیز باید به دقت این دو حالت را مورد بررسی قرار داده و از تجربههایی اینچنین استفاده کند. یکی از راهها پایان تنش است که در شرایط کنونی چنین تصمیمی بعید است..........